مقاله دهه فجر

ساخت وبلاگ

دههٔ فجر به روزهاي ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته مي‌شود كه طي آن امام خميني بعد از تبعيد پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ايران بازگشت و با اعلام بي‌طرفي ارتش شاهنشاهي، سلطنت پهلوي در بيست و دوم بهمن ماه منقرض شد. مقام معظم رهبري درباره دهه فجر مي فرمايند:
دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند به شمارمي رود. تا قبل از انقلاب اسلامي،‌ در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود، و پادشاهان احساس مي‌كردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران به وجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح، بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.

 

امام در مهرآباد
دوزادهم بهمن ماه 1357 يكي از ماندگارترين روزهاي تاريخ معاصر ايران است. در اين روز امام پس از سيزده سال دوري از وطن به كشور بازگشت. مردم شور و شوق وصف ناپذيري داشتند و اين شور و شوق به ويژه در فرودگاه مهرآباد بيشتر بود.

 

با گشوده شدن در خروجي هواپيما، همراهان امام در برابر چشمان منتظر و مشتاق استقبال كنندگان از هواپيما خارج مي شدند. به دنبال خروج خبرنگاران، نزديكان و اعضاي خانواده ي آنها ، آيت الله مطهري و آيت الله پسنديده به داخل هواپيما رفتند و در راس ساعت 9:37 دقيقه ي صبح ، امام در حالي كه دستشان در دست خلبان فرانسوي بود و در حلقه ي گروهي از استقبال كنندگان چون آيت الله مطهري قرار داشت در پله ي بالاي هواپيما ظاهر شد. با ورود امام به سالن فرودگاه فرياد الله اكبر سالن فرودگاه را به لرزه درآورد. هجوم خبرنگاران براي فيلم برداري و تهيه خبر بيش از حد تصور بود و كسي نمي توانست جلوي آن را بگيرد. بالاخره از مردم تقاضا شد بر روي زمين بنشينند تا چهره ي امام ديده شود . قرآن تلاوت شد و سپس دسته سرود خوانان سرود «اي امام» را سردادند. سردسته اين گروه آقاي اكبري بود و در طبقه دوم سالن سرود خود را اجرا كردند و فضاي سالن را تحت تاثير قرار دادند:« خميني اي امام، اي مجاهد ، اي مظهر شرف، اي گذشته زجان در ره هدف...» پس از آن آقاي نصرالله شاد نوش كه دانشجو بود و قرائت پيام خوشامدگويي ملت به امام را بر عهده داشت، به قرائت پيام پرداخت. سپس امام به ايراد سخنراني پرداخت در اين سخنراني ايشان از طبقات مختلف از جمله روحانيون، دانشجويان، بازرگانان، اساتيد دانشگاهها، قضات و وكلاي دادگستري ، كارمندان و كارگران، دهقانان و ...ملت تشكر نمودند و خيانتهاي محمدرضا شاه را متذكر شدند.

 

امام از فرودگاه تا بهشت زهرا
كميته استقبال از امام اعلام كرده بود كه بعد از بيانات امام در سالن فرودگاه استقبال كنندگان به امام معرفي خواهند شد و سپس گزارش كميته نفت و كميته اعتصابات    نيز به محضر امام ارائه خواهد شد ولي هجوم مردم به سالن فرودگاه و انتظار مردم در بيرون از فرودگاه در عمل اين برنامه ها را به هم ريخت و كميته استقبال از امام مجبور شد ايشان را هر چه زودتر به بيرون از فرودگاه منتقل كند. كميته استقبال از امام از بدو تشكيل ، تمام موارد را برنامه ريزي كرده بود و ماشين ويژه اي را براي اين امر تدارك ديده بود. طبق تصميم آنان ، محسن رفيق دوست از اعضاي موتلفه اسلامي كه تازه از زندان آزاد شده بود رانندگي ماشين حامل امام را برعهده گرفت. وي نيز ماشين بليزري را كه فردي به نام حاج علي مجمع الصنايع از بازاريان تهران تعلق داشت به عنوان ماشين حامل امام از فرودگاه تا بهشت زهرا انتخاب كرد. براي امنيت بيشتر مقرر شد تا اين ماشين ضد گلوله شود تا احيانا اگر خطري متوجه شود كارگر نباشد. رفيق دوست اين كار را انجام داد . كميته استقبال از امام از پيش مقرر كرده بود تا آقايان آيت الله مطهري و مهندس هاشم صباغيان براي هماهنگي بيشتر مراسم استقبال در بليزر همراه امام خميني ورفيق دوست باشند. بنابراين صباغيان در صندلي عقب بليزر نشست ولي امام كه در اين زمينه محذوريتي داشت و نمي خواست به جز خودشان، حاج احمد آقا و راننده (رفيق دوست) كسي در آن ماشين باشد از آقاي صباغيان خواستند كه از ماشين پياده شوند .پس از آن امام در صندلي جلوي ماشين و سيد احمد آقا در صندلي عقب نشستند و ماشين به سمت بهشت زهرا به راه افتاد. اعضاي تيم هاي حفاظت كميته استقبال از امام نيز به سرپرستي محمد بروجردي در مسيرها استقرار پيدا كردند و كنترل مسيرها را بر عهده داشتند. در بيرون از فرودگاه تا بهشت زهرا جمعيت زيادي منتظر ورود امام بودند و پيش بيني مي شد به محض روئيت امام به سوي ماشين ايشان هجوم آورند. به همين دليل چند ماشين ديگر پشت سر ماشين امام در حركت بودند كه حامل روحانيون و اعضاي كميته استقبال از امام بودند تا در صورت بروز هر گونه مشكلي به سرعت وارد عمل شوند .ولي ازدحام جمعيت در مسيرها به حدي بود كه در عمل هرگونه كنترلي از اعضاي كميته استقبال از امام بر جمعيت و مسير حركت سلب مي كرد. ماشين حامل امام به محض اينكه از فرودگاه خارج شد انبوهي از مردم آن را احاطه كردند آنان در حالي كه با ديدن امام هيجان زده بودند  و شعارهايي در خوش آمد گويي امام سر مي دادند ، به ماموران حفاظتي اعتنايي نمي كردند و اخطارهاي آنان نيز بي اثر بود.  بدين ترتيب در عمل كارها از دست تيم حفاظت خارج شد. آنان موتورهايي را تدارك ديده بودند تا در طول مسير حركت امام از نزديك شدن افراد به ماشين جلوگيري كنند. اين موتورها در ازدحام و هجوم جمعيت گم شدند و نتوانستند كارآيي مناسبي داشته باشند و اين مردم بودند كه هدايت مسيرها را بر عهده داشتند. اكبر براتي از اعضاي تيم حفاظت از امام در اين زمينه مي گويد:« بليزر وارد خيابان شد. انبوه جمعيت دور تا دور ماشين را گرفتند. فقط مي دانم يك لحظه بليزر از زمين بلند شد . باور كردني نبود . به خود گفتم خدايا به فرياد برس. ديگر حركت ماشينها در اختيار خودمان نبود. اين مردم بودند كه آن را جلو بردند. به دوستاني كه همراه من بودند گفتم بچه ها اسكورت بي اسكورت.  در اين جمعيت اسكورت معني نمي دهد ». 

 

ازدحام جمعيت در مسيرهاي ورود امام آن قدر زياد بود كه ماشين حامل امام مجبور بود تغيير مسير دهد. از جمله مسيرهاي پيش بيني شده ميدان انقلاب بود كه با توجه به اين كه از قبل اعلام شده بود امام در دانشگاه تهران حضور مي يابد و پايان تحصن روحانيون را اعلام مي كند جمعيت زيادي به اميد ديدار امام در دانشگاه و ميدان انقلاب تجمع كرده بودند. اين ازدحام باعث شد تا ماشين حامل امام مدتي زيادي در ميدان انقلاب متوقف و در نهايت مجبور به تغيير مسير شود. اين تغيير مسير باعث شد تا ماشين هاي اسكورت كميته استقبال كه با فاصله زيادي حركت مي كردند و از ماشين امام دور افتاده بودند بليزر را گم كنند. اكبر براتي كه در يكي از ماشين هاي اسكورت امام بود مي گويد: «از ميدان انقلاب تا ورود ماشين به بهشت زهرا ما هيچ اطلاعي از ماشين بليزر حامل امام نداشتيم. »

 

به اين ترتيب ماشين حامل امام از طريق خيابان اميريه وارد خيابان ولي عصر شد و سپس از ميدان راه آهن به خيابان شهيد رجايي فعلي رسيد و از طريق راهي بهشت زهرا شد.هر لحظه كه ماشين حامل امام به بهشت زهرا نزديكتر مي شد، بر ازدحام جمعيت افزوده مي شد . آنان در حالي كه از ديدن امام به شدت هيجان زده شده بود به سوي ماشين هجوم مي آوردند و به ابزار احساسات مي پرداختند امام نيز به ابزار احساسات آنان پاسخ مي داد و در حالي كه لبخند مي زد براي مردم دست تكان مي داد و اين كار هيجان مردم را دوچندان مي كرد. امام در ميان اين استقبال بي نظير وارد بهشت زهرا شد.  ماشين حامل امام در وردي بهشت زهرا خاموش شد و ديگر روشن نشد . هلي كوپتر كه قرار بود امام را به قطعه هفده بهشت زهرا ببرد ، در صد متري ماشين قرار گرفته بود. و امام بايد به آن هلي كوپتر منتقل مي شد امابه دليل فشار امكان پياده شدن امام از ماشين نبود. بنابراين چند تن از جوانان يا علي گويان ماشين را بلند كردند و در حالي كه امام نيز داخل ماشين بود تا نزديكي هلي كوپتر بردند .

 

سخنراني تاريخي امام در بهشت زهرا
امام قبلاً اعلام كرده بودند كه به محض ورود به كشور در قطعه 17 بهشت زهرا حضور مي يابند و ضمن قرائت فاتحه و ااداي احترام نسبت به شهداي هفده شهريور تهران و ديگر شهدا براي مردم سخنراني خواهند كرد بنابراين بعد از اعلام اين موضوع كميته استقبال تدارك ويژه اي براي تعيين محل سخنراني و نيز استقرار هيات همراه و نيز مردم كرد. مرتضي الويري كه از طرف كميته استقبال مامور اين كار شده بود همراه با برخي از اعضاي شاخه تداركات در اين زمينه فعال بودند در هواي سرد زمستان و در زمين گل آلود بهشت زهرا اين كار به سختي انجام داده مي شد. ولي همكاري و همت مردان كميته استقبال و نظارت پيگير بزرگان از جمله اعضاي شوراي انقلاب اين امر را تسهيل مي كرد. پس از استقرار امام در محل تعيين شده ابتدا آيت الله مطهري سخنراني كوتاهي كرد و سپس قاسم اماني فرزند شهيد صادق اماني به عنوان نماينده خانواده هاي شهداي انقلاب اسلامي برنامه اي اجرا كرد و به امام خوشامد گفت و سپس حضرت امام به ايراد سخن پرداخت:

 

«بسم الله الرحمن الرحيم ما در اين مدت مصيبت ها ديده ايم، مصيبت هاي بسيار بزرگ و بعضي پيروزها حاصل شد كه البته آن هم بزرگ بوده، مصيبت هاي زن هاي جوان مرده، مردهاي اولاد از دست داده، طفل هاي پدر از دست داده. من وقتي چشمم به بعضي از اينها كه اولاد خودشان را از دست داده اند مي افتد، سنگيني در دوشم پيدا مي شود كه نمي توانم تاب بياورم. من نمي توانم از عهده اين خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآيم، من نمي توانم تشكر از اين ملت بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا داد، خداي تبارك و تعالي بايد به آنها اجر عنايت فرمايد... ملت ما چه مي گفتند كه مستحق اين عقوبات شدند ملت ما يك مطلبش اين بود كه اين سلطنت پهلوي از اول كه پايه گذاري شد برخلاف قوانين بود. ... ما فرض مي كنيم كه اين سلطنت پهلوي، اول كه تاسيس شد به اختيار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختيار مردم تاسيس كردند و اين اسباب اين مي شود كه - بر فرض اينكه اين امر باطل، صحيح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصي كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر اين جمعيتي كه الان بيشتر شان، بلكه الا بعض قليلي از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقي داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؛ بنابر اين سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تاسيس شده بود مجلس، غير قانوني است، پس سلطنت محمدرضا هم غير قانوني است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنيم كه قانوني بوده، چه حقي آنها داشتند كه براي ما سرنوشت معين كنند هر كسي سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهاي ما ولي ما هستند؟ مگر آن اشخاصي كه درصد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مي توانند سرنوشت يك ملتي را كه بعدها وجود پيدا كنند، آنها تعيين بكنند؟ اين هم يك دليل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانوني نيست. علاوه بر اين، اين سلطنتي كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنيم كه صحيح بوده است، اين ملتي كه سرنوشت خودش با خودش بايد باشد، در اين زمان مي گويد كه ما نمي خواهيم اين سلطان را. وقتي كه اينها راي دادند به اينكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژيم سلطنتي را نمي خواهيم، سرنوشت اينها با خودشان است. اين هم يك راه است از براي اينكه سلطنت او باطل است. حالا مي آئيم سراغ دولت هائي كه ناشي شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائي كه ما داريم... اكثر اين مردم مي شناسند اين افرادي را كه به عنوان مجلس و به عنوان وكيل مجلس سنا يا مجلس شورا در مجلس هستند؟ يا اين هم با زور تعيين شده بدون اطلاع مردم. مجلسي كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضايت مردم است، اين مجلس، مجلس غيرقانوني است. .. و اما دولتي كه ناشي مي شود از يك شاهي كه خودش و پدرش غير قانوني است، خودش علاوه بر او غيرقانوني است، وكلائي كه تعيين كرده است غيرقانوني است، دولتي كه از همچو مجلسي و همچو سلطاني انشا بشود، اين دولت غيرقانوني است. .. ما اعلام مي كنيم كه دولتي كه به اسم دولت قانوني خودش را معرفي مي كند، حتي خودش قبول ندارد كه قانوني است، خودش تا چند سال پيش از اين، تا آنوقتي كه دستش نيامده بود اين وزارت، قبول داشت كه غيرقانوني است، حالا چه شده است كه مي گويد من قانوني هستم اين مجلس غيرقانوني است، از خود وكلا بپرسيد كه آيا شما را ملت تعيين كرده است هر كدام ادعا كردند كه ملت تعيين كرده است، ما دستشان را مي دهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابيه اش، در حوزه انتخابيه اش از مردم سوال مي كنيم كه اين آقا آيا وكيل شما هست، شما او را تعيين كرديد حتما بدانيد كه جواب آنها نفي است. بنابر اين آيا يك ملتي كه فرياد مي كند كه ما اين دولت مان، اين شاه مان، اين مجلس مان برخلاف قوانين است و حق شرعي و حق قانوني و حق بشري ما اين است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براي ما درست بكنند، در تهران، يك قبرستان هم در جاهاي ديگر من بايد عرض كنم كه محمد رضاي پهلوي، اين خائن خبيث براي ما رفت، فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستان هاي ما را آباد كرد. مملكت ما را از ناحيه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ريخته است كه اگر چنانچه بخواهيم ما اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم، سال هاي طولاني با همت همه مردم، نه يك دولت اين كار را مي تواند بكند و نه يك قشر از اقشار مردم اين كار را مي توانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمي توانند اين به هم ريختگي اقتصاد را از بين ببرند. شما ملاحظه كنيد، به اسم اينكه ما مي خواهيم زراعت را، دهقان ها را دهقان كنيم، تا حالا رعيت بودند و ما مي خواهيم حالا دهقانشان كنيم، اصلاحات ارضي درست كردند، اصلاحات ارضي شان بعد از اين مدت طولاني به اينجا منتهي شد كه بكلي دهقاني از بين رفت، بكلي زراعت ما از بين رفت و الان شما در همه چيز محتاجيد به خارج؛ يعني محمدرضا اين كار را كرد تا بازار درست كند از براي آمريكا و ما محتاج به او باشيم در اينكه گندم از او بياوريم، برنج از او بياوريم، همه چيز را، تخم مرغ از او بياوريم يا از اسرائيل كه دست نشانده آمريكاست بياوريم. بنابراين كارهائي كه اين آدم كرده به عنوان اصلاح، اين كارها خودش افساد بوده است. قضيه اصلاحات ارضي يك لطمه اي بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شايد بيست سال ديگر ما نتوانيم اين را جبرانش بكنيم مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سال بگذرد و جبران بشود اين معنا. فرهنگ ما را يك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده است، فرهنگ ما را اين عقب نگه داشته به طوري كه جوان هاي ما تحصيلاتشان در اينجا تحصيلات تام و تمام نيست و بايد بعد از اينكه يك مدتي در اينجا يك نيمه تحصيلي كردند آن هم با اين مصيبت ها، آن هم با اين چيزها، بايد بروند در خارج تحصيل بكنند. ما پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است دانشگاه داريم و قريب سي و چند سال است كه اين دانشگاه را داريم لكن چون خيانت شده است به ما، از اين جهت رشد نكرده، رشد انساني ندارد، تمام انسان ها و نيروي انساني ما را از بين برده است اين آدم. اين آدم به واسطه نوكري كه داشته، مراكز فحشا درست كرده، تلويزيونش مركز فحشاست، راديويش بسياريش فحشاست، مراكزي كه اجازه دادند براي اينكه باز باشد، مراكز فحشاست، اينها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشي بيشتر از كتابفروشي است، مراكز فساد ديگر الي ماشائالله است. براي چه سينماي ما مركز فحشاست. ما با سينما مخالف نيستيم ما با مركز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم ما با فحشا مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم ما با آن چيزي كه در خدمت اجانب براي عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروي انساني ماست، با آن مخالف هستيم. ما كي مخالفت كرديم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتي كه از اروپا پايش را در شرق گذاشت خصوصا در ايران، مركز چيزي كه بايد از آن استفاده تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم، در خدمت تربيت اين مردم باشد و شما مي دانيد كه جوان هاي ما را اينها به تباهي كشيده اند و همين طور ساير اين جاها. ما با اينها در اين جهات مخالف هستيم. اينها به همه معنا خيانت كرده اند به مملكت ما. و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غير دادند، به آمريكا و غير از آمريكا دادند، آني كه به آمريكا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه براي پايگاه درست كردن براي آقاي آمريكا. ما، هم نفت داديم و هم پايگاه براي آنها درست كرديم. آمريكا با اين حيله كه اين مرد هم دخالت داشت، با اين حيله نفت را از ما برد و براي خودش در عوض پايگاه درست كرد يعني اسلحه آورده اينجا كه ارتش ما نمي تواند اين اسلحه را استعمال بكند، بايد مستشارهاي آنها باشند، بايد كارشناس هاي آنها باشند. اين هم از ناحيه نفت كه اين نفت ما را اگر چند سال ديگر خداي نخواسته اين عمر پيدا كرده بود، عمر سلطنتي پيدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعت مان را هم كه تمام كرده، اين ملت بكلي ساقط شده بود و بايد عملگي كند براي اغيار. ما كه فرياد مي كنيم از دست اين، براي اين است. خون هاي جوان هاي ما براي اين جهات ريخته شده، براي اينكه آزادي مي خواهيم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق بسر برديم، نه مطبوعات داشتيم، نه راديوي صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم، نه خطيب توانست حرف بزند، نه اهل منبر مي توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مي توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد، نه هيچ يك از اقشار ملت كارشان را مي توانستند ادامه بدهند و در زمان ايشان هم همين اختناق به طريق بالاتر باقي است و باقي بود ...ما مي گوئيم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اينها غير قانوني است واگر ادامه به اين بدهند اينها مجرمند و بايد محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه مي كنيم. من دولت تعيين مي كنم، من تو دهن اين دولت مي زنم، من دولت تعيين مي كنم، من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي كنم، من به واسطه اينكه ملت مرا قبول دارد (تكبير حضار) اين آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمريكا از اين پشتيباني كرده و فرستاده به ارتش دستور داده كه از او پشتيباني بكنيد، انگليس هم از اين پشتيباني كرده و گفته است كه بايد از اين پشتيباني بكنيد. يك نفر آدمي كه نه ملت قبولش دارد نه هيچ يك از طبقات ملت از هر جا بگوئيد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مي آورند توي خيابان ها، از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مي كنند، از اين حرف ها هم مي زنند لكن ملت اين است، اين ملت است (اشاره به حضار). مي گويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نمي شود. خوب واضح است اين، يك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غيرقانوني بايد برود، تو غيرقانوني هستي، دولتي كه ما مي گوئيم، دولتي است كه متكي به آراي ملت است، متكي به حكم خداست، تو بايد يا خدا را انكار كني يا ملت را. بايد سرجايش بنشيند اين آدم و يا اينكه به امر آمريكا و اينها وادار كند يك دسته اي از اشرار را اين ملت را قتل عام كند. ما تا هستيم نمي گذاريم اينها سلطه پيدا كنند، ما نمي گذاريم دوباره اعاده بشود آن حيثيت سابق و آن ظلم هاي سابق، ما نخواهيم گذشت كه محمدرضا برگردد، اينها مي خواهند او را برگردانند، بيدار باشيد. اي مردم! بيدار باشيد، نقشه دارند مي كشند، ستاد درست كرده مرديكه در آن جائي كه هست، روابط دارند درست مي كنند، مي خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدي كه همه چيزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستي ما به كام آمريكا برود. ما نخواهيم گذاشت، تا جان داريم نخواهيم گذاشت و من از خداي تبارك و تعالي سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض مي كنم بر همه ما واجب است كه اين نهضت را ادامه بدهيم تا آنوقتي كه اينها ساقط بشوند و ما به واسطه آراي مردم، مجلس سنا درست بكنيم و دولت اول را، دولت دائمي را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش يك حرف مزخرفي است، هميشه بوده.) تعيين بكنيم. و من بايد يك نصحيت به ارتش بكنم و يك تشكر از يكي از اركان ارتش، يك قشرهائي از ارتش. اما آن نصحيتي كه مي كنم اين است كه ما مي خواهيم كه شما مستقل باشيد، ماها داريم زحمت مي كشيم، ماها خون داديم، ماها جوان داديم، ماها حيثيت و آبرو داديم، مشايخ ما حبس رفتند، زجر كشيدند، مي خواهيم كه ارتش ما مستقل باشد. آقاي ارتشبد! شما نمي خواهيد شما نمي خواهيد مستقل باشيد آقاي سرلشكر! شما نمي خواهيد مستقل باشيد، شما مي خواهيد نوكر باشيد من به شما نصحيت مي كنم كه بيائيد در آغوش ملت، همان كه ملت مي گويد بگوئيد، ما بايد مستقل باشيم، ملت مي گويد ارتش بايد مستقل باشد، ارتش نبايد زير فرمان مستشارهاي آمريكا و اجنبي باشد، شما هم بيائيد، ما براي خاطر شما اين حرف را مي زنيم، شما هم بيائيد براي خاطر خودتان اين حرف را بزنيد، بگوئيد (ما مي خواهيم مستقل باشيم، ما نمي خواهيم اين مستشارها باشند.) ما كه اين حرف را مي زنيم كه ارتش بايد مستقل باشد، جزاي ما اين است كه بريزيد توي خيابان خون جوان هاي ما را بريزيد كه چرا مي گوئيد من بايد مستقل باشم ما مي خواهيم تو آقا باشي. و اما تشكر مي كنم از اين قشرهائي كه متصل شدند به ملت، اينها آبروي خودشان را، آبروي كشورشان را، آبروي ملت شان را اينها حفظ كردند. اين درجه دارها، همافرها، افسرهاي نيروي هوائي، اينها همه مورد تشكر و تمجيد ما هستند و همين طور آنهائي كه در اصفهان و در همدان و در ساير جاها، اينها تكليف شرعي، ملي، كشوري خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتيباني از نهضت اسلامي ملت را كردند ما از آنها تشكر مي كنيم و به اينهائي كه متصل نشدند مي گوئيم كه متصل بشويد به اينها، اسلام براي شما بهتر از كفر است، ملت براي شما بهتر از اجنبي است. ما براي شما مي گوئيم اين مطلب را، شما هم براي خودتان اين كار را بكنيد، رها بكنيد اين را، خيال نكنيد كه اگر رها كرديد ما مي آئيم شما را به دار مي زنيم. اين چيزهائي است كه شماها يا كسان ديگر درست كرده اند والا اين همافرها و اين درجه دارها و اين افسرها كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و سعادت آنها را حفظ مي كنيم و ما مي خواهيم كه مملكت، مملكت قوي باشد، ما مي خواهيم كه مملكت داراي يك نظام قدرتمند باشد، ما نمي خواهيم نظام را به هم بزنيم، ما مي خواهيم نظام محفوظ باشد لكن نظام ناشي از ملت در خدمت ملت، نه نظامي كه ديگران سرپرستي اش را بكنند و ديگران فرمان به آن بدهند. والسلام عليكم ورحمت الله وبركاته »

 

+نوشته شده در  یکشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 15:27&nbsp توسط امیر حسین محمدی  | 

اطلاعیه پیوست 2...
ما را در سایت اطلاعیه پیوست 2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kanongyok بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1396 ساعت: 15:02